آخر الزمان و حيات اخروي در يهوديت و مسيحيت(6)


 

نويسنده: عباس رسول زاده*




 

داوري بر زندگان و مردگان
 

مسيحيان خدا را داور همگان مي دانند( عبرانيان 12: 23) و عقيده دارند که داوري نهايي را حضرت عيسي که خداي متجسد است، پس از بازگشت خود در آخرالزمان انجام خواهد داد: « زيرا که پدر بر هيچ کس داوري نمي کند؛ بلکه تمام داوري را به پسر سپرده است.»(1) در عهد جديد از زبان پطرس مي خوانيم که داوري حضرت عيسي شامل زندگان و مردگان خواهد شد؛ « و ما را مأمور فرمود که به قوم موعظه و شهادت دهيم بدين که خدا او را مقرر فرمود تا داور زندگان و مردگان باشد.»(2)
حضرت عيسي پاداش حواريون و ياران خود را نيز داوري بر بني اسرائيل در بازگشت خود و دستيابي به حيات جاوداني مي داند:
عيسي ايشان را گفت:« هر آينه به شما مي گويم: شما که مرا متابعت نموده ايد، در معاد وقتي پسر انسان بر کرسي جلال خود نشيند، شما نيز به دوازده کرسي نشسته، بر دوازده سبط بني اسرائيل داوري خواهيد نمود. و هرکه به خاطر اسم من، خانه ها يا برادران يا خواهران يا پدر يا مادر يا زن يا فرزندان يا زمين ها را ترک کرد، صد چندان خواهد يافت و وارث حيات جاوداني خواهد گشت.»(3)

پاداش و کيفر
 

بنا بر آنچه در عهد جديد آمده است، پاداش و کيفر اعمال در معاد با عدالت الاهي مطابق خواهد بود:« به هرکس برحسب اعمالش جزا خواهد داد؛ اما به آناني که با صبر در اعمال نيکو طالب جلال و اکرام و بقايند، حيات جاوداني را، و اما به اهل تعصب که اطاعت راستي نمي کنند، بلکه مطيع ناراستي مي باشند، خشم و غضب.»(4) در عهد جديد مواردي ديده مي شود که بيانگر ابدي بودن مجازات شريران و برخورداري مؤمنان از نعمت ابدي است:
پس هرگاه دستت تو را بلغزاند، آن را ببر؛ زيرا تو را بهتر است که شل داخل حيات شوي، از اينکه با دو دست وارد جهنم گردي، در آتش که خاموشي نپذيرد، جايي که کرم ايشان نميرد و آتش خاموشي نپذيرد. و هرگاه پايت تو را بلغزاند، قطعش کن؛ زيرا تو را مفيدتر است که لنگ داخل حيات شوي از آنکه با دو پا به جهنم افکنده شوي، در آتشي که خاموشي نپذيرد، آنجايي که کرم ايشان نميرد و آتش خاموش نشود، و هرگاه چشم تو تو را لغزش دهد، قلعش کن؛ زيرا تو را بهتر است که با يک چشم داخل ملکوت خدا شوي، از آنکه با دو چشم در آتش جهنم انداخته شوي، جايي که کرم ايشان نميرد و آتش خاموشي نيابد.(5)
پس اگر دستت يا پايت تو را بلغزاند، آن را قطع کرده، از خود دور انداز، زيرا تو را بهتر است که لنگ يا شل داخل حيات شوي از آنکه با دو دست يا دو پا در نار جاوداني افکنده شوي.(6)
پس اصحاب طرف چپ را گويد: اي ملعونان از من دور شويد، در آتش جاوداني که براي ابليس و فرشتگان او مهيا شده است.(7) ايشان در عذاب جاوداني خواهند رفت؛ اما عادلان در حيات جاوداني(8).
همچنين در عهد جديد مواردي مشاهده مي کنيم که از جهنم و آتش خاموشي ناپذير آن سخن مي گويد. در مکاشفه نيز مي خوانيم کساني که وحش را مي پرستند، دچار عذاب ابدي خواهند شد:« و دود عذاب ايشان تا ابدالآباد بالا مي رود. پس آناني که وحش و صورت او را پرستش مي کنند و هرکه نشان اسم او را پذيرد، شبانه روز آرامي ندارد.»(9)
مسيحيان بر اين باورند که حضرت عيسي(ع) از آسمان فرود خواهد آمد و در زمين رستاخيز برپا خواهد کرد. سپس با داوري بر مردم، گروهي را به جهنم و گروهي را به فردوس خواهد فرستاد.

فردوس
 

به دنبال مسئله داوري، پاداش و کيفر بحث فردوس و جهنم نيز مطرح مي شود. فردوس معرب واژه ي پرديس فارسي دو بار در اوستا آمده است. يونانيان اين واژه را در معناي « گردشگاه سلطنتي» يا « نهالستان» به کار برده اند.(10) عهد جديد، فردوس را جايگاهي بلندمرتبه مي داند که به شرحي که هم اکنون خواهد آمد، عيسي پس از صلب به آنجا رفته است. پولس نيز در مکاشفه اي که برايش رخ داد، به آنجا ربوده شد. واژه ي « فردوس»، سه بار در عهد جديد آمده است:
1. عيسي به يکي از دو خطاکار مصلوب در کنار خود مي گويد:« امروز با من در فردوس خواهي بود.»(11)
2. پولس از رؤيا و مکاشفه خود گزارش مي دهد که به فردوس ربوده شد و سخناني ناگفتني شنيد که انسان حق ندارد آنها را بازگو کند.(12)
3. در مکاشفه يوحنّا آمده است:« آنکه گوش دارد، بشنود که روح به کليساها چه مي گويد. هرکه غالب آيد، به او اين را خواهم بخشيد که از درخت حياتي که در وسط فردوس خداست، بخورد».(13)
در الاهيات کليساي کاتوليک، اعتقاد بر اين است که روح هايي که در موقع مرگ پاک هستند، اجازه ورود به بهشت و حضور پرجلال خدا مي يابند؛ (14) اما ساير ارواح براي پاک شدن به برزخ مي روند. برزخ براي پاک شدن از گناهان قابل بخشش است. رنج ايمانداران در برزخ به دليل محروميت موقت از شادي هاي فردوس است. دانته در کمدي الاهي، برزخ را داراي نه مرتبه و فردوس را داراي نه دايره و جهنم را داراي نه طبقه مي داند.

جهنم
 

عهد جديد در مورد کيفر اخروي، بارها از « جهنم»، « آتش جاوداني»، « عذاب جاوداني» و « درياچه ي افروخته شده به آتش و کبريت»(15) سخن گفته است. عيسي مي گويد:
و من نيز تو را مي گويم که تويي پطرس و بر اين صخره کليساي خود را بنا مي کنم و ابواب جهنم بر آن استيلا نخواهد يافت.(16)
پس اصحاب طرف چپ را گويد: اي ملعونان از من دور شويد در آتش جاوداني که براي ابليس و فرشتگان(17) او مهيا شده است و ايشان در عذاب جاوداني خواهند رفت؛ اما عادلان در حيات جاوداني.(18)
ليکن هرکه به روح القدس کفر گويد، تا به ابد آمرزيده نشود؛ بلکه مستحق عذاب جاوداني بود.(19)
هرکه برادر خود را راقا( 20) گويد، مستوجب قصاص باشد و هرکه احمق گويد، مستحق آتش جهنم بود.(21)
و از قاتلان جسم که قادر بر کشتن روح نيند، بيم مکنيد؛ بلکه از او بترسيد که قادر است بر هلاک کردن روح و جسم را نيز در جهنم.(22)
و از زبان فرشته اي مي خوانيم:« ليکن ترسندگان و بي ايمانان و خبيثان و قاتلان و زانيان و جادوگران و بت پرستان و جميع دروغ گويان، نصيب ايشان در درياچه ي افروخته شده به آتش و کبريت خواهد بود.»(23)
با اينکه بخش هاي مختلف عهد جديد به گونه اي ناهماهنگ از آخرالزمان سخن گفته اند، دانستيم که حضرت عيسي(ع) بنا بود ماشيح موعود باشد و زمينه نجات بني اسرايل را فراهم سازد. او مي خواست جامعه ي بني اسرائيل را متحول سازد و دگرگوني هايي را در آن به وجود آورد. هنگامي که پيروان حضرت عيسي (ع)ديدند که او پيش از تحقق آرمان مسيحايي از ميان آنان رفت، تفسير تازه اي براي رسالت وي بيان کردند و گفتند وي خداي متجسد بود که با مصلوب شدن گناه همه گناهکاران را بر خود گرفت؛ او روز سوم از گور برخاست و پس از چهل روز به آسمان رفت و در آخرالزمان باز خواهد گشت تا بر زندگان و مردگان که زنده خواهند شد، داوري کند و جمعي را به فردوس و جمعي را به جهنم بفرستد.
از اين رو، مسيحيان در انتظار بازگشت وي به سر مي برند. آنان در آغاز باور داشتند که آن حضرت به زودي باز مي گردد. اين انتظار يک تا دو قرن ادامه يافت و سرانجام دانستند که بازگشت او نزديک نيست. به عقيده ي مسيحيان تحقّق کامل آرمان مسيحايي حضرت عيسي(ع) در آخرالزمان خواهد بود.

نتيجه گيري
 

آخرالزمان در مسيحيت، دوره اي است که در آن عيسي باز مي گردد و روز عظيم آغاز مي شود. در آن روز، داوري نهايي انجام مي شود و انسان به پاداش و کيفر کار نيک و بد خود مي رسد. بنابراين، در مسيحيت، آخرالزمان و آخرت بر هم انطباق دارند. در اسلام به دوره ي پيش از ظهور موعود و دوره ظهور موعود که در آن تحولات بزرگي روي مي دهد، آخرالزمان اطلاق مي شود؛ اما آخرت در اسلام دوره ي پس از اين جهان مادي است که قيامت در آن برپا مي شود. همان طور که گفته شد، در يهوديت دو ديدگاه مطرح است که يکي با مسيحيت و ديگري با اسلام منطبق است.

پي نوشت:
 

*دانش آموخته حوزه و پژوهشگر اديان.
1. يوحنا 5: 22.
2. اعمال رسولان 10: 42.
3. متّي 19: 28-29.
4. رساله به روميان 6: 2-8.
5. مرقس 9: 43-48.
6. متّي 18: 8.
7. متّي 41: 25.
8. متّي 46: 5.
9. مکاشفه يوحنّا 11: 14.
10. پيترز، اف.ئي، يهوديت، مسيحيت و اسلام، ج 3، ص 477.
11. لوقا 43: 23.
12. رساله دوم به قرنتيان 12: 1-4.
13. مکاشفه يوحنّا 7: 2.
14. جورج برانتل، آيين کاتوليک، ترجمه ي حسن قنبري، ص 269.
15. مقصود از " کبريت" گوگرد است.
16. متي 16: 18.
17. مقصود از فرشتگان ابليس خادمان اوست.
18. متي 25: 41 و46.
19. مرقس 3: 29.
20. " راقا" در زبان سرياني به معناي آب دهن، کنايه از توهين است.
21. متّي 5: 22.
22. متّي 10: 28.
23. مکاشفه يوحنا 21: 8.
 

منبع: نشريه معرفت اديان شماره 2